بارون وسط مرداد

محمد حسین اربابی

بارون وسط مرداد

محمد حسین اربابی

دانشورِ سیمین به همرا تصادف

سیمین دانشور اولین نویسنده ی حرفه ای زن ایران است. او متولد سال 1300 شمسی در شیراز است.تحصیلات خود را در رشته ی ادبیات فارسی در دانشگاه تهران تا مقطع دکترا ادامه داد و سپس به دانشگاه اسنتفورد رفت و در زمینه ی زیبایی شناسی به تحصیل پرداخت.دانشور همچون تمام نویسندگان هم عصر خودش از قشر مرفه و سطح بالای جامعه ی  بود.  پدرش پزشک بودو مادرش نقاش وشوهرش جلال . زن و شوهر شیفته ی ادبیات و هر دو تاثیر گذار بر ادبیات معاصر ایران.البته به عقیده ی بسیاری از جمله خود من در دنیای داستان سیمین از جلال پیشتر است.سیمین اولین رییس کانون معلق شده ی نویسندگان ایران نیز بود. اخیرا این زن دوست داشتنی داستان ایرانی ناگفته های جالبی در باره ی خودش،جلال و مرگ جلال گفته است. 

یکی از داستان های کوتاه دانشور  از مجموعه ی به کی سلام کنم که به عقیده ی من بهترین مجموعه داستان ایشان است را  انتخاب کرده ام که امیدوارم از خواندنش لذت داستان خوانی را ببرید.

ادامه مطلب ...

گناه (داستان) جلال آل احمد

 

 

گناه

جلال آل احمد

شب روضه هفتگی مان بود.و من تا پشت بام خانه را آب و جارو کردم ورخت خواب ها را انداختم ، هوا تاریک شده بود.و مستعمعین روضه آمده بودند.حیاطمان که تابستان ها دورش را با قالی های کناره مان فرش می کردیم و گلدان ها را مرتب دور حوضش می چیدیم، داشت پرمی شد.من کارم که تمام می شد ، توی تاریکی لب بام می نشستم و حیاط را تماشا می کردم .وقتی تابستان بود و روضه را توی حیاط می خواندیم ، این عادت من بود.آن شب هم مدتی توی حیاط را تماشاکردم.طوری نشسته بودم که سر و بدنم در تاریکی بود و من در روشنی حیاط ، مردم را که یکی یکی می آمدند و سرجای همیشگی خودشان می نشستند، تماشا می کردم. خوب یادم مانده است.باز هم آن پیرمردی که وقتی گریه می کرد ، آدم خیال می کرد می خندد ، آمد و سرجای همیشگی اش ، پای صندلی روضه خوان نشست.
من و خواهرم همیشه از صدای گریه این پیرمرد می خندیدیم

ادامه مطلب ...

هدیه کریسمس نوشته :ا – هنری ترجمه : علیرضا دوراندیش

 

 

  

هدیه ی کریسمس                     

 یک دلار و هشتاد و هفت سنت.همه ی پول همین بود.و شصت  سنت   آن هم که بصورت پنی(1) بود.دانه دانه ی این پنی ها در یک زمانی پس انداز شده بودند ؛بعضی ها موقع خرید با التماس کردن و یا تخفیف گرفتن از بقال و بعضی ها هم هنگام چانه زدن با مرد سبزی فروش یا قصاب  جمع شده بودند.آنها هم  از ترس اینکه مبادا متهم به ناخن خشکی شوند و یا  به آنها خسیس بگویند ، به ناچار کوتاه آمده بودند ، که معمولا در خرید و فروش های رودر رو همیشه همین اتفاق می افتد."دلّا" سه بار پول ها را شمرد.یک دلار و هشتاد و هفت سنت. و فردا هم  که روز کریسمس بود.

ادامه مطلب ...