بارون وسط مرداد

محمد حسین اربابی

بارون وسط مرداد

محمد حسین اربابی

گذرگاه خاکستری

گذرگاه خاکستری مجموعه داستانی ست اثر فاطمه فتوگرافی که توسط نشر مطالعات زنان منتشر شده است.در این مجموعه سعی شده به مشکلات زنان امروز جامعه پرداخته شود(به گفته ی نویسنده)حال باید دید از پس این مهم بر آمده است یا خیر.

راوی همه ی داستانها به جز دو سه داستان زنان هستند.زنانی که مورد ظلم مردان و نگاه مرد سالارانه ی حاکم قرار گرفته اند. برخلاف اسم مجموعه که خاکستری ست داستانهایی دو قطبی که قالبا مرد قطب سیاه و زن قطب سفیدوآسیب دیده ی زندگی ست. این که نگاه مرد سالارانه وجود داشته و دارد و باید برای به تعادل کشیدن این نگاه جنگید هیچ مخالف فهیمی ندارد اما جنگ از چه نوعی؟ از نوع دوران جهل؟ برای نقد کردن این نگاه باید بازگشت به دوران ادبیات کهن داشت و کارکتر های سیاه و سفید؟ قالب این داستان ها از این بابت لنگ می زنند.به جز یک اثر که از قضا بهترین داستان این مجموعه می شوند(داستان چهار). راوی این اثر مرد است.و زنش زیر شکنجه از دست رفته است واو مانده است و یک دنیای خیالی که با همسرش دارد.شرح حالی مناسب بسیاری از زنان و مردان.اما در باقی داستان ها نویسنده نمی تواند نگاه بغض آلود خود را از داستانهایش دور نگاه دارد و سایه ی سنگین اش را در طول مجموعه می توان دید. همان طور که می دانیم این نگاه جایی در داستان نویسی امروز ندارد.نگاهی که نویسنده خودش به قضاوت بنشیند.اگثر کارکتر های این اثر در حالت روحی روانی مناسبی نیستند و از این مسئله رنج می برند و علت آن هم مرد یا مردان هستند.اما نویسنده از پس کارکتر های پریشان خود بر نمی آیدو در مواردی زیاده روی می کند به طوری که ناخداگاه به مخاطب تیز هوش این را می فهماند که نویسنده هر چه را که در ذهنش می گردانده روی کاغذ آورده و به جنبه ی داستانی و بودن یا نبودن آن توجهی نکرده.اکثر داستانها واقعه محور هستند و راوی داستان ها که اکثرا من راوی ست بامشکلی که قبل از داستان وجود داشته پا به داستان می گذارد.که باید گفت از جنبه ی انتخاب من راوی برای بیان حالات یک شخص روانپریش اشتباه نکرده.اما داستهای واقعه محورش به جز چهار داستان ابتر می ماند و کامل نمی شود.توجه به این نکته که نویسنده برای انتقال دنیای ذهنی خودش به مخاطب به زبان نیاز دارد نکته ی مهمی ست که متاسفانه در این اثر نادیده گرفته شده است.هرچه زبان قوی تر و مناسب تر باشد نویسنده درصد بیشتری از انتقال را تجربه می کند و هرچه ضعیف تر و نا مناسب تر باعث می شود مخاطب همان ابتدا پس بخوردو قید این دنیا را بزند.زبان در این مجموعه عموما سست است به طوری که نویسنده تکلیف اش را با نثر روشن نکرده است و گاهی معیار و گاهی حذف فعل به گونه ی محاوره ای را تجویز کرده است.لحن در داستانها به خوبی در نیامده مخصوصا در داستان بهشت که شدیدا نویسنده به لحن تکیه دارد . استفاده ار کلماتی که در نوع زبان انتخابی نویسنده جایگاهی ندارد و از داستان بیرون می زند گوشه ای از ایراد های این مجموعه است. در کل باید این مجموعه را ضد داستان زنانه دانست تا داستان زنانه. چون نویسنده برخلاف تصور و قصدی که داشته هیچ تاثیری در سطوح بالاتر از عامی پایین دست نمی گذارد و مخاطب تیز هوش و داستان خوان را از لذت بردن محروم  می کند.به طوری که حتی یک زن داستان خوان هم با خواندن چند صفحه ی ابتدای مجموعه آن را رها می کند.باید این مطلب را پذیرفت که اگر نویسنده برای حرف زدن با مخاطبش داستان را انتخاب می کند باید به چهارچوب های این گونه ی ادبی پایبند بماند.هدف اصلی در داستان خود داستان است و دیگر هیچ و اگر نویسنده ای برای القای زوری تفکر به داستان تلاش کند قافیه را باخته و هیچ مخاطب ارزشمندی جذبش نمی شود.همانطور که همینگوی در جواب خبر نگاری که از او پرسید هدف ات از نوشتن پیرمردو دریا چیست می گوید:خلق یک پیرمرد ماهیگیر ، قایق و دریا. با در نظر گرفتن چند داستان این مجوعه که می توان آنها را سالم از لحاظ داستانی دانست در کل مجموعه موفق نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد